سوال های بی جواب

به نظر می رسد برخی  سوال ها  را نمی توان جواب داد . یا اینکه بهتر است بگویم بعضی از ادعا ها را ( هر چند که محق هم باشی )  نمی شود اثبات کرد گرچه که تو مطمئنی حق با تو است و ادعایت درست و بجاست .

در این گونه مواقع که قرار می گیرم به طور شدیدی احساس زجر می کنم . به هر دری می زنم  تا راهی برای اثبات بی گناهی خود پیدا کنم ، ولی کمتر موفق می شوم و حتی گاهی نتیجه ی عکس هم می گیرم . مثلا یادم هست یکبار که با ماشین پدرم برای کاری بیرون رفته بودم ، در حین رانندگی ناگهان ماشین دیگری که قصد سبقت گرفتن از من را داشت ، در کنترل وسیله ی نقلیه ی خود ضعیف عمل کرد و با ماشین من برخورد کرد . راننده که خود به تقصیر خود واقف بود ، گواهینامه ی خود را به من داد که روز بعد برای گرفتن خسارت به او مراجعه کنم . به خانه که برگشتم ، پدرم از دیدن ماشین عصبانی شد . پس از ادای توضیحات من سوالی را مطرح کرد که تا الان هم نتوانسته ام پاسخی به آن بدهم : « چرا تو این همه ماشین طرف اومد عدلی زد به تو ؟ »

سوالات بی پاسخی از این دست بسیارند و زجر های ناتوانی در پاسخگویی و دفاع از خود ، بیشتر از آنها .

گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله ی من                     آنچه البته به جایی نرسد فریاد است

گزارش های تهوع برانگیز صدا و سیما

دیگه حالم به هم می خوره از این گزارش های تهوع برانگیز این گزارشگر های صدا و سیما . نمی دونم واقعا امثال نجف زاده و حسینی بای و ... ( اون یارو که گزارش های مستند انقلاب رو تهیه می کنه ) اینقدر گوش های ملت رو دراز می بینن که هر چی دلشون می خواد رو تو گزارش ها شون می گن و نشون می دن ؟! آقای نجف زاده گزارش های شما یا منو یاد دفتر خاطرات دخترای دم بخت می ندازه که همش دارن برای شوهر و عشق آینده شون زنجموره می کنن یا به یاد یک پوپولیست تهوع آور !