یاد تو

خیلی وقته که رفتی ٬ ولی هنوز هم جات سبزِ سبزِ .
از آخرین دفعه ای که دیدمت خیلی می گذره ٬ ولی هنوز هم تو دل من جا داری . ( پس خیلی بیخود کرد ٬ اونی که گفت : از دل برود هر آنکه از دیده برفت ! )
آخرین باری که با هم بیرون رفتیم ٬ کی بود ؟ تو یادته ؟ من که یادم نیست ولی هنوز هم هر وقت از جلوی توت فرنگی رد میشم گرمای دستات رو حس می کنم . صدای خنده هات هم میاد .
 فکر نمی کردم به این آسونیا بری . یا اصلا باورم نمی شد به این راحتی همه چیز رو فراموش کنی یا اینکه طاقت دیدن ... . بگذریم . من اصلا فکر هیچ چیزی رو نکرده بودم . مگه فکر اینو می کردم که یه روزی عاشق بشم ؟ ها ؟
برای تو می نویسم :
    آن سفرکرده که صد قافله دل همره اوست       هرکجا هست خدایا به سلامت دارش

نظرات 13 + ارسال نظر
مسعود پنج‌شنبه 30 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 10:03 ب.ظ http://glerozesefid.persianblog.com

سلام
مهدی جان بازم دم از جدایی میزنی غم یار سفر کرده میخوری
غم دنیا رو نخور غم آدماشم نخور که ارزش نداره

علی رضا پنج‌شنبه 30 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 10:24 ب.ظ http://micron.blogsky.com

سلام
وبلاگت خیلی خوبه یک سری هم به ما بزن
اگر هم خواستی بیا با هم تبادل لینک کنیم
بای

نازیلا پنج‌شنبه 30 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 10:26 ب.ظ http://naziyekiyedoone.persianblog.com

سلام دوست خوبم میدونی چیه؟ هر انسانی بالاخره یه روزی عاشق میشه اما مهم اینه که عشقشو درست انتخاب کرده باشه پس به امید فرداهای بهتر با فراموش کردن گذشته امیوارم موفق باشی.یاحق

امید شنبه 2 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 09:20 ق.ظ

سلام مهدی .بی مرفت مگه فقط کارت به ما بیفته که زنگ بزنی.راستی تو چند تا وبلاگ لینک تو رو دیدم برام خیلی جالب بود.
بای فعلا...

ناتاشا یکشنبه 3 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 06:37 ق.ظ http://natashaa.persianblog.com

من بی معرفتم؟؟؟؟؟؟؟؟ عجب!!!!!!!!! ولی همه ی اين ها بدون خواستن است. منم نميخواستم که عاشق بشم ولی .......... راستی خاطرات را بذار کنار ..................

محمد دوشنبه 4 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 12:28 ق.ظ http://deltang25.blogspot.com

می بینم که باز غمین شدی ... درکت می کنم ... چون چند وقت پیش حالت تو رو داشتم .... / می گم امید راست نمی گه ؟ ...

فرید چهارشنبه 6 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 08:48 ق.ظ http://kandloos.persianblog.com

مخور غم گذشته. گذشته ها گذشته. هرگز به غصه خوردن گذشته برنگشته... منم مث تو دردشو کشیدم. نذار کسی بتونه با دلت بازی کنه. ): دوستت دارم x:

آناهیتا چهارشنبه 6 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 10:49 ق.ظ http://www.anahita79.persianblog.com/

آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست مطمئن باش هر کجا هست یه وقتهائی هم به یاد تو هست. مرسی که به وبلاگم سر زدی .

زهره چهارشنبه 6 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 06:06 ب.ظ

آقا مهدی سلام
راستش من که از چرا باتو خداحافظ لذت بردم . خیلی عمیق بود امیدوارم بعد از خداحافظی همیشه یک سلام یک آشنایی و یک آغاز راداشته باشی .

سیمین پنج‌شنبه 7 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 01:08 ق.ظ

بی خیال این نیز بگذرد

ناتاشا پنج‌شنبه 7 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 02:34 ق.ظ http://natashaa.persianblog.com

چرا قالبت سياه شده؟؟؟؟ اميدوارم دلت اينجوری نشه.

یه دوست نا شناس شنبه 9 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 05:35 ب.ظ

ای اقا عشق اولش بستن دله اخرش هی باریدن عیههو جون تو جون هر چی غاشقه مثه ابرای بهار دیگه داداش کی می دونه عشق چیه اره بی خیاله این حرفان ادما ...واسه همینه که دیگه از تو پش ابرا تو و ما خورشیدو مورشید ندیدیم کسی دیگه پیاله اش بالا بره واسه غصه معشوقش نیس جون دادا واسه لاتو لوت بازیش عرقو بالا می کشه هد دود سیگارشو بالا می فرسته ادای عاشیقارو در میاره...مام عین تو در به در رفتیم پی یه خیالی که گلش جون دادا نه جون خودمون از جنش خیاله ....بی خیال با سرتو درد نمی یارم

حمید رضا سه‌شنبه 12 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 11:43 ب.ظ

ای بابا بی خیال دنیا و آدماش. همیشه این جور وقتا بخون: دنیا و قیل و قالش غصه و بی خیالش
دیوونه رو نگا کن ببین چه خوبه حالشه............
در این جور مواقع دیوونه باش!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد