قرار

قرار بعدی
تالار مردگان
اولین   پنج شنبه ای که نیستم
نه گل
نه گلاب
و نه خیرات
تو را می خواهم
که پای هیچ یک از قرارها نیامدی ... 

                                                        رجب زاده

تولد

امروز ششم اردیبهشت ماه هزار و سیصد و هشتاد و سهِ  و برای من معنی اش اینه که یک سال دیگه از عمرم گذشته . امروز همه دوستهام بهم می گن : « تولدت مبارک » چند نفر زنگ زدن و تلفنی تبریک گفتن . چند نفری هم میل زده بودن .
ولی راستش به نظر من کارشون خیلی مسخره اس . آخه روز تولد من که امروز نیست !
توی شناسنامه ام تاریخ تولدم رو نوشتن « ۶ اردیبهشت ماه ۱۳۶۰ » . بابا و مامان هم می گن که همون روز به دنیا اومدم . صفحه آخر قرآن پدربزرگ هم حرفهای اونها رو تأیید می کنه . درسته حق با اونهاست من ۶ اردیبهشت ۱۳۶۰ به دنیا اومدم ولی در حقیقت یه روز دیگه ای متولد شدم . یه روز دیگه . یه ساعت دیگه . و یه جای دیگه . برخلاف چیزهایی که همه می گن .
من وقتی متولد شدم که قلبم جور دیگه ای می زد . من وقتی متولد شدم که حرارت دستها رو حس کردم . من وقتی متولد شدم که دلم لرزید .
من سالها از به دنیا اومدنم می گذشت که متولد شدم !